سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : ترکیب بند

مــا زیـر دیـن خــامـس آل عــبــائـیـم            شـکــر خــدا دلــدادۀ کـرب و بـلائـیـم

در زیر پـرچـم داد زهــرا نـان مـا را            در بهـتـرین نقـطـه ازین عـالـم گدائیم


اصلا خـبـر از درد بی‌درمـان نـداریم            تا گـرم خـدمت بـین این دارالشـفـائیـم
آن قدر مست از نام شیـرین حـسیـنـیم            که بی‌نـیـاز از بـاده و میـخـانـه‌هـائـیم
در این دو قطره اشک شد دریای غم، غرق            دیـوانه از این معـجـزات اشک‌هـائـیم

هر بنده باشد با کسی، ما با حـسیـنـیم
دلـدادۀ پــرچـم، سـیـاه یـا حــســیـنـیـم

پُر کرده بوی سیب، امشب کوچه‌ها را            دادنـد بـر شـیـر خـدا، خــون خــدا را
زرگـر شـناسد قـدر زر را، پس نداند            جز آل احــمـد، قـدر مصباح الهـدی را
شش‌ماهه دنیا آمده چون بیش از این‌ها            طـاقـت نـدارد بـی‌کـسـی مـجـتـبـی را
این طـفـل از روز نـخـست آفـریـنـش            دیـوانه کـرده هم غـریب هـم آشـنا را
این کیست که شد روضه خوان او خدا و            بـا مـاجـرایـش پـاک کـرده انـبــیـا را

نه شیعه، نه زهرا، نه حیدر، نه پیمبر
او را خدا هم دوست دارد جور دیگر

ای نام تو حک گشته روی بال فطرس            تو آمدی و شد عـوض اقـبال فـطرس
تو کیستی که تا دو چشمت باز گردید            یک لحظه طی شد، راه چندین سال فطرس
آن حسرت و خانه به‌دوشی‌ها می‌ارزید            خوش بود چون حوا و آدم، فال فطرس
دور سرت می‌گشت و می‌خوردند حسرت            یک عرش در آن لحظه‌ها، بر حال فطرس
تو بال و پـر دادی شکـسـته بـال‌ها را            داری فراوان دور خود، امثال فطرس

باز است بر عـالـم، کـرامت خـانه تو
خوش عاقبت شد، هر که شد دیوانه تو

قربان آن عاشق که درگیر حسین است            قربان آن مُلکی که تسخیر حسین است
اصلا ندارد روز محشر گیر و داری            هر کس در این عالم دلش گیر حسین است
باید شود این گونه مصـداق شجـاعت            وقتی علی مرتضی، پیر حـسین است
سر داده و سر پیـش ظالم خـم نکـرده            اسـلام مـدیـون دل شـیر حـسیـن است
چـشم زمین و آسـمان جمـعه به جمعه            در انـتـظـار آخـرین تـیـر حسین است

یک روز می‌گردد حـسینی کل عـالـم
گـیـرد تـمـام این زمـیـن بـوی مـحـرم

کـردنـد غـوغـایی مـسـلمـانـان دیـنـش            پیـچـیده در عـالـم صـدای اربـعـیـنـش
اعجاز یعنی اینکه او در نصف روزی            جـا داد دنـیــا را مـیـان سـرزمـیـنـش
او کیست زرتشتی، یهودی و مسیحی            گـشتند مثل شیـعـیان صحرا نـشـیـنش
این گـریه‌ها داده نتـیـجـه، دارد عـالـم            دیـوانـه می‌گـردد از اسـم دلـنـشـیـنش
دنـیـا گـلـستـان می‌شود وقـتی شود پُر            از سـیـنــه‌زن‌هـای قـیـامـت آفـریـنـش

این عـشق پایـنده است تا روز قـیامت
از مـاه هم دل بـرده، مـصبـاح هدایت

او شهـریـار عـالـم و خـوبان سپـاهش            بـا آبــروهـای دو دنـیــا در پـنــاهـش
می‌خواست دست قاتـلش را هم بگیرد            آری رسیده بر همه خیر و صلاحـش
با دست خالی هیچ کس بیرون نیـامد!            چه سفره‌ای انداخت او در قـتلگـاهش
خوردند نانش را، نمکدان را شکستند            شـد هـلـهــلــه تـنـهـا جــواب آه آهـش
آه ای فــرات بـی‌وفـا، آتـش بـگـیـری            از تـشنگی شد دود، عـالم در نگاهش

گل بود، تیر و سنگ و نیزه، پرپرش کرد
ای بشکند دست کسی که بی‌سرش کرد

نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و رعایت توصیه های علما و مراجع بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید



مــا زیـر دیـن خــامـس آل عــبــائـیـم            شـکـر خــدا دیــوانـه کـرب و بـلائـیم

زیـر عــلامـت داد زهــرا نـان مـا را
            در بهـتـرین نقـطـه ازین عـالـم گدائیم



زرگـر شـناسد قـدر زر را، پس نداند            جز فاطمه کس، قدر مصباح الهدی را